پدربزرگ معصومیت نوه اش را در گاراژ از دست تصاویر متحرک کیرتوکس داد

پدربزرگ در گاراژ تعمیر یک اسکوتر بود. نوه با یک بطری ودکا در دستش به سمت او آمد. پدربزرگ بر روی دختر خم شد و به خوبی ضربات الاغ را گرفت. بعد از دیدن باسنش در آویز ، پدر بزرگم عضو شد. دخترک نشست و برای پدربزرگش زنگ زد. او او را به سرطان مبتلا کرد و او را از بی گناهی سرقت کرد. پدربزرگ نوه خود را بوسید ، بیدمشکش را لیسید و دوباره شروع به بوسیدن کرد. نوه مو موهای خود را به یک طرف کشید و اسپرم خود تصاویر متحرک کیرتوکس را به دهان گرفت.